به نظر می رسد که یک روستای کوچک با قدرت کامل در جلسه سالانه بیمار / دکتر برگزار شده در هتل Sheraton جامعه هیل در فیلادلفیا روشن شده است. وقتی وارد شدم اتاقم آماده شد بنابراین من با جانت [Segall، موسس IPPF] چندین جاذبه دیدنی را دیدم. فیلادلفیا به تنهایی تاریخی است؛ شکاف در زنگ آزادی مانند ترشحات الکتریسیت چیزی بود که باید در آن بود. وقتی شما موقعیت مکانی را ترکیب کردید، گروهی از ناراحتی هایی که همه ما هستیم و سخنان و حامیان شگفت انگیز، باید به شما بگویم، پاپ کورن ظاهر شد! چه راهی برای به دست آوردن خلق و خوی!
صحبت از حامیان مالی، "متشکرم" از شما متشکرم به Centric Health Resources، AxelaCare، Crescent Healthcare، National Rehab و Alwyn Cream! پشتیبانی مداوم آنها کمک می کند جلسات مانند این یکی را تقویت مفهوم جامعه!
میکسر شب جمعه بسیار آرام بود. کسانی که حضور دارند می توانند با یکدیگر، پزشکان، حامیان مالی، مولی [استوارت، مدیر عامل شرکت] و ویل [Zrnchik، مدیر ارتباطات] مخلوط شوند. من تصمیم گرفتم کمی برای گروه کوچکی از زنان بنشینم، سپس از میز به میز رفتم و شروع کردم به پرسیدن مردم که آنها بودند.
یک میز بزرگ به من اسامی را تکرار کرد، و من تا آخر هفته خیلی خوب کار کردم. من آن را در پردنیزون متهم کردم. برخی از افراد دیگر به دنبال پاسخ به برخی سوالات بودند. من پشت سر گذاشتم و تماشاچی گروه را دیدم. مکالمات شدید و خنده هوا را پر کرد زمانی که دوربینم را از هم جدا کردم، در نقطه ای قرار گرفتم - مثل اینکه در نشانه، سرش را چرخاند و لبخند زد.
صبحانه شنبه با شکوه بود، و هنگامی که من کافه موچا را با یک ضربه فندق داشتم احساس خیلی خوبی داشتم. اوه، من یک کمپرسور خوشحال بودم و آماده ی کار با یک لبخند بزرگ بزرگ روی صورتم بودم. همه چیز به نظر می رسید که اگر آن را در کمال خود بود. این کتابچه با طرح آخر هفته فوق العاده بود به این معنا که شما می توانید آن را دنبال کنید. من پشت سرم نشستم، به سخنان دکتر گرانت آنهالت گوش دادم، و آن را درک کردم. لطفا اجازه دهید من یک لحظه را بردارم و از آن دسته از کسانی که از اسپرسو در صبح قبل از اینکه پزشکان و پانل سخن می گویند، تشکر کنم. من اعتقاد دارم که گلوریا پاپرت کار بسیار خوبی را برای نگهداری زمان برای صحبت کردن انجام داد. او چنین زن جنجالی است؛ وقتی با شما صحبت کرد، نمیتوانستید لبخند بزنید
جلسات شکستن به وضوح مشخص شد، و من تصمیم گرفتم به NDRI گوش کنم، که برای تبادل تحقیقات بین المللی ملی است. بسیاری از اطلاعات جالب در مورد اهدا کردن بافت ها و نمونه های خون که برای یک روز بسیار مهم است درمان است. من یک جزوه را گرفتم، اما تا به حال هنوز برای پر کردن اطلاعات نداشته ام. من، برای یکی، کاملا برای این کار هستم. پوست من با PV به هر حال، بنابراین من هر چیزی از دست رفته نیست.
ناهار جوایز خوشمزه بود! دکتر ژان کلود بیسترین جایزه بنیانگذار را دریافت کرد و جانت از طرف وی آن را پذیرفت. من شخصا می خواهم او را از بیماری خود به طور کامل بهبود بخشم. من فقط دو بار با او ملاقات کردم، اما می بینم که او امیدوارم کنترل این بیماری های پیچیده را برای زندگی خود اختصاص داده است.
من باید اعتراف کنم که وقتی مولی یک جایزه برای نوشته های من را اعلام کرد، جلسه ای داشتم. من چیزی از این نوع انتظار نداشتم، اما این به معنای زیادی بود. من فقط یک هدیه از گبرها دارم در جایی می توانم مادرم را به من بگویم که آرام باشم، اما او در قلب او لبخند می زند.
هنگامی که ناهار بود، دکتر آنی سینها سخنرانی بسیار آموزنده ای درباره چرا بیماران دچار آلودگی می کردند؟ فنجان دوم فنجان اسپرسو در طول جلسه پرسش و پاسخ شما لگد زده شد. دکتر دیو سیرویس در مورد مراقبتهای دهان و دندان در معرض خطر قرار داشت. با دکتر سایرویس چیز جالبی بود: در طی قرعه کشی، حدود دوازده بلیط را از بین برد. این درست بود، مگر اینکه متوجه شدم که نیمه های دیگر را در جعبه ها قرار نمی دهد. من او را از این به او اطلاع دادم و بیان او این بود: "خوب این توضیح میدهد که چرا من هرگز چیزی را نبردم!"
شب شنبه "به تنهایی" یا یک شب فیلم بود و بسیاری از مردم تصمیم گرفتند بیرون بروند، که خوب بود. من با یک گروه کوچک شام خوردم و بسیار از شرکت خود لذت بردم. من عاشق گوش دادن به داستان و همچنین به آنها بگویید. بری کالی از AxelaCare مانند یک نقشه / راهنمای شخصی شخصی بود چرا که فیلو جایی است که او زندگی می کند.
من برای وی احساس کردم، او در تمام آخر هفته ها مانند یک مرد دیوانه بود و قهوه اش معمولا سرد بود. او کت و شلوار حیوانات خود را به من داد تا به عنوان یک گروه برای یک سندرم من ایجاد کنم. او فقط باید آن را به نیمه دیگرش توضیح دهد. تعجب می کنم که چطور رفت ...
به هر حال، خط پایین این است که چراغ ها خارج نمی شوند. با قدم زدن به فرود پن به دیدن کشتی های قدیمی کشتی در بندر، من به هتل برگشتم و یک "کابوس" ویژه ای داشتم. متأسفانه، من مجبور شدم یکشنبه را ترک کنم تا دوباره به خانوادهام برگردم. خوب بود که برای تعطیلات آخر هفته فرار کنیم و چیزهایی را که چند نفر از ما می دانیم به اشتراک بگذاریم.
به خانواده دیگرم، متشکرم از خنده، مکالمه و سرگرم کننده. شما کل "شکاف زنگ من" هستید - اما برق چیزی است که ما را متصل می کند.